تقدیم به عشقم که خیلی دوسش دارم

جملات عاشقانه زیبا

بزار دستا تو دستام ، بیا جلو بشنو تو حرفام من تنهام ، تو رو دیدم و شدم دیوونه ، قلب من قدر تو رو میدونه .



قلب مو بردی با خودت ، رویاهام حلقه زدن به دورت به شوقت ، بردم از یادم شب تاریک رو ، با مهتابی میشم مال تو .



خواستم که رک بهت بگم چقدر دوست دارم عاشقتم و برات میمیرم به خدا ، از وقتی تو رو پیدا کردم و نمیشه دلم از تو جدا.



کنار هر قطره اشکم هزار خاطره دفنه ، اینقد خاطره داریم که گویی قد یک قرنه ، گلو میسوزه از عشقت عشقی که مثل زهره ، ولی بی عشت تو هر دم خنده با لبهای من قهره.



عکس تو همیشه اینجاست ، که نده دوریت عذابم ، بشمارم چندتا ستاره ، که ببینمت تو خوابم ، بیا با من قدم بزن تو کوچه درد دلام ، بکشنه تنهایی من با یک تبسم یه سلام ، پاییز میاد از اشکتو ، واسه خودش غم میاره ، بهار پیش رنگ نگات ، قشنگیشو کم میاره.



همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد... همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}... یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند... مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید... و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد



دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمام جاری شد........ از اشک پرسیدم چرا اومدی؟؟ گفت آخه تو چشمات کسی هست که دیگه اونجا جای من نیست


به جرم اینکه خیلی ساده بودم/ به زندان دلت افتاده بودم / اگر چه حکم چشمانت ابد بود/ برای مرگ هم آماده بودم


هر وقت دلتنگ میشم میام پشت قلبت و هی در می زنم پس هر وقت قلبت می زنه بدون دلم برات تنگ شده


نگاه به چشمهای آرام و خسته من نکن، این چشم یک دنیا اشک در آن است! نگاه به چهره پریشان من نکن، این چهره، عاشق چهره توست! دوستت دارم چون که تو اولین و آخرین معشوق من هستی! دوستت دارم چون زمانی که دفتر عشق را می گشایی و میخوانی با خواندن نوشته هایم اشک از چشمانت سرازیر می شود. دوستت دارم چون از زندگی و دنیا گذشته‌ای تا با من بمانی.


سیـب سـرخی را بـه من بخشیـد و رفـت عاقبـت بر عشـق مـن خنـدیـد و رفـت اشـک در چشمــان سـردم حلقــه زد بـی مـروت گریـه ام را دیــد و رفـت چشـم از مـن کنـد و دل از مـن بریـد حـال بیمـار مــرا فهـمیــد و رفـت بـا غـم هجــرش مــدارا مـی کنـم گـر چـه بر زخمــم نمک پاشید و رفـت


هیچ وقت به خودت مغرور نشو ....... برگ ها همیشه وفتی می ریزن که فکر می کنن طلا شدن


تو را به بلندی کوه‏ها، پهنای دشت‏ها، عمق دریاها و به زیبایی گل‏ها دوست دارم. تو را به اندازه‏ی تمام وجودت دوست دارم زیرا هیچ‏کس را بدین‏سان دوست نداشته‏ام! با حسرت سری جنباند و گفت: متاسفم از اینکه نمی‏توانم حرف‏هایت را باور کنم زیرا قلب کوچک من تحمّل، عشق بزرگ تو را ندارد.


میرسد روزی که بی من روزها را سرکنی/ می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی/ می رسد روزی که تنها در کنار عکس من/ نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی

آدما مثله یه کتاب میمونن تا وقتی تموم نشن برای دیگران جذاب هستند ... پس تو هم سعی کن خودتو جلوی دیگران تند تند ورق نزنی برای اینکه وقتی تموم بشی مطمئن باش میرن سره یه کتابه دیگه

راز من ... عشق من..... از چشم ترم زود مرو... صد جانم به فدایت ز برم زود مرو نکنم شکوه که دیر آمدی در بر من لااقل دیر آمدی به سرم زود مرو بنشین یک دم واز چشم ترم زودمرو ای شکسته تو شکستی مویه کردی .... گریه کردی ... از ته دل غصه خوردی . من با هاتم . خاک پاتم . تو صداتم تو صداتم من رفیق گریه هاتم عشق در تو... شور در تو.. بی تو من جایی ندارم... بی تو فردایی ندارم من باهاتم ... مثله بارون تو چشاتم مثله غصه تو صداتم... چون پرنده در هواتم عشق در تو شور در تو بی تو من هیچ....

قدر دست هایم را بیشتر دانستم و قدر چشم هایم را و تازه فهمیدم چه شکوهی دارد... ایستادن بر روی دو پا آن لحظه که...به زمین خوردم!!!

گفتمش آغاز درد عشق چیست؟.... گفت آغازش سراسر بندگیست.... گفتمش پایان آن را هم بگو.... گفت پایان همه شرمندگیست.... گفتمش درمان دردم را بگو.... گفت درمانی ندارد بی دواست.... گفتمش یک اندکی تسکین آن.... گفت تسکینش همه سوز …. فنا ست نیکوست

وارونه چه معنا دارد؟ خواهر کوچکم این را پرسید من به او خندیدم کمی آزرده و حیرت زده گفت: روی دیوار و درختان دیدم باز هم خندیدم گفت دیروز خودم دیدم مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو میداد آنقدر خنده بَرَم داشت که طفلک ترسید ، بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم بعدها وقتی غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان می فهمی? وارونه چه معنا دارد

تو یعنی در سحرگاهی طلایی به یک احساس تشنه آب دادن تو یعنی نسترن های وفا را به رسم مهربانی تاب دادن تو یعنی غربت یک اطلسی را ز شوق آرزو سرشار کردن تو یعنی با طلوع آبی مهر صبور و شوق آرزو سرشار کردن تو را آن قدر در دل می سرایم که دل یعنی ترا زیبا سرودن فدای تو شقایق احساس و رویای بی آغاز سرودن

و یک ذره احساس محبت و عشق در وجودش نیست اوکه باید بخواند نمی فهمد عشق چیست ، شکستن یه قلب چه دردیست دردناک آری او که باید بخواند دیگر لایق این دفتر و نوشته های دلتنگیم نیست......

حالا من یه گوشه تنهام با یه عکس یادگاریرفتی بی وفا و گفتی که منو دوسم نداریحالا باز دوباره بارون می خوره رو تن شیشهاخه چی کم شده از تو که می ری واسه همیشهعزیزم دنیا کوچیکه تو بگو اخه کجایییاد تو می افتم هر وقتهی می گم جای تو خالی هی میگم جای تو خالیتو شبای پر ستارهدل من هواتو دارهیاد من می مونه نیستیبودنت خواب و خیالهروی بام خاطراتت من کبوتر شدم امابا یه سنگ نفرت تو پریدم از بوم دنیاحالا بعد رفتن تو من یه گوشه ای نشستمهی می گم کجایی اخر اخه من دل به کی بستمدیگه خسته ام از این عشق خیالیهی میگم جای تو خالیهی میگم جای تو خالی

کاش می شد بار دیگر نوشت از سر نوشت ...

.:: گفتی ::..............................

گفتی شریک غم و غصه هامی
حتی جهنمم برم با ها می
گفتی که د نیا اگرم بد بشه
یکسره پر غصة ممتد بشه
دستای ما باهمدیگه پل میشه
دلا پر از صبر و تحمًل میشه
گفتی کنا ر من نو ن پنیر
حتی رویه تیکه ی چوب حصیر
می مونی و میخونی و میتونی
که خستگی رو از صدام برونی
می مونی و میخونی و میتونی
که خستگی رو از صدام برونی
گفتی تو تاریکی تو ماهم می شی
جاده ها رو فانوس را هم میشی
غصه هارو پس میزنی با دسات
پشت غمو می شکنه شورحرفات
اما حا لا گذشته روز گاری
گذ شته ا و ن د و ره بیقراری
پلا دیگه شکسته و ول شده
آب سر چشمه ببین گل شده
رفتی و من موندم و کلی دروغ
اشکای سرد وچشمای بی فروغ سفره ی خالی و پنیر م براس
ر فتی و تا زه ا ول ما جراس
ر فتی و تا زه ا ول ما جراس
گفتی شریک غم و غصه هامی
حتی جهنمم برم با ها می
گفتی که د نیا اگرم بد بشه
یکسره پر غصة ممتد بشه
دستای ما باهمدیگه پل میشه
دلا پر از صبر و تحمًل میشه
اما حا لا گذشته روز گاری
گذ شته ا و ن د و ره بیقراری
پلا دیگه شکسته و ول شده
آب سر چشمه ببین گل شده
رفتی و من موندم و کلی دروغ
اشکای سرد وچشمای بی فروغ سفره ی خالی و پنیر م براست
ر فتی و تا زه ا ول ما جراست
ر فتی و تا زه ا ول ما جراست


................................................................

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

بده ساقی می باقی که در جنُت نخواهی یافت

کنار آب رکناباد و گلگشت مصلُا را

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است

بآب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از آن حُسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم

جواب تلخ میزیبد لب لعل شکر خا را

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند

جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید بحکمت این معما را

غزل گفتی و درُ سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریا را.


................................................................

یادم باشد که زیبایی‌های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی‌های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می‌خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی‌تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی‌تواند با دیگران مهربان باشد نوروز مبارک

مقصد تویی...............

کدام دل؟کدام پل؟ کجای این جهان شکسته است که هیچ کس به مقصدش نمیرسه؟

مقصد تویی...............

کدام دل؟کدام پل؟ کجای این جهان شکسته است که هیچ کس به مقصدش نمیرسه؟

داره بارون میاد  خوب که نگاه کردم.
هوا که ابری نبود...
.اون فرشته ها هستن که دارن گریه میکنن
آخه یکی ازشون کم شده
مهربون ترین تولدت مبارک

.::زیبا و غمگین، یک داستان عاشقانه ::.

دخترک شانزده ای ساله بود که برای اولین بار عاشق یک پسر شد.

پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود.

دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.

در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد.

او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و

ادامه مطلب ...

.:: محبت ::.

گر محبت ثمرش سوختن و ساختن است
یا به میدان محبت سرخودباختن است


من به میدان محبت گذرم ازسرخویش
تابدانند که این حاصل دل باختن است.

.::گله لیلی از مجنون ( طنز )::.

گله می‌کرد ز مجنون لیلی _ که شده رابطه‌مان ایمیلی
حیف از آن رابطه‌ی انسانی _ که چنین شد که خودت می‌دانی

عشق وقتی بشود دات‌کامی _ حاصلش نیست به جز ناکامی
نازنین خورده مگر گرگ تو را _ برده یا دات‌نت و دات‌ارگ تو را

بهرت ای ‌میل زدم پیشترک _ جای سابجکت نوشتم : به درک
به درک گر دل من غمگین است _ به درک گر غم سنگین است

به درک رابطه گر خورده ترک _  قطع آن هم به جهنم به درک
آنقدر دلخورم از این ایمیلم  _ که به این رابطه هم بی ‌میلم

مرگ لیلی نت و مت را ول کن _ همه را جای OK کنسل کن
OFF کن کامپیوتر را جانم _ یار من باشد و ببین من ON ام

اگرت حرفی و پیغامی هست  _ روی کاغذ بنویس با دست
نامه یک حالت دیگر دارد  _ خط تو لطف مکرر دارد

خسته از Font و ز Format شده‌ام  _ دلخور از گردالی @ (ات) شده‌ام

کرد ریپلای به لیلی مجنون  _ که دلم هست از این سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد  _ هر چه گفتی که بکن خواهم کرد

زودتر پیش تو خواهم آمد  _ هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی  _ دیگر از من نرسد ایمیلی

نامه‌ای پست نمودم بهرت  _ به امیدی که سرآید قهرت...

.:: خنده تو::.

تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com                                         تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com

زیبا ترین لحظه هایم

لحظه های توام با خنده های توست

و نگاه های عاشقانه ای

که طنین گرم نفس هایت را

 به همراه دارد

ای مهربان ترین دلدارم

بهترین هایم برای توست

.::زندگی و مرگ::.

زندگی به مرگ گفت : چرا آمدن تو رفتن من است ؟ چرا خنده ی تو گریه ی من است ؟

مرگ حرفی نزد!!!

زندگی دوباره گفت : من با آمدنم خنده می آورم و تو گریه من با بودنم زندگی می بخشم و تو نیستی

مرگ ساکت بود

زندگی گفت : رابطه ی من و تو چه احمقانه است !!! زنده کجا ، گور کجا ؟ دخمه کجا ، نور کجا ؟ غصه کجا ، شور کجا ؟

اما مرگ تنها گوش می داد

زندگی فریاد زد : دیوانه ، لااقل بگو چرا محکوم به مرگم ؟؟؟

و مرگ آرام گفت :

تا بفهمی که تو و دیوانگی و عشق و حسرت چه بیهوده اید

آدمیان..

همچون فریادهای من از مرگ عشق

باران می بارد به سقف  اتاقم

تا که فرو ریزد و مرا در این لحظه های تنهایی آسوده سازد

و دیگر هیچ فریادی به گوش نمی رسد که از

مرگ عشق سخن گوید

و شما آدمیان باز هم به عشق بی فرجام و فانی خود ادامه می دهید

زیرا صدایی نیست که شما را آگاه کند که

ای آدمیان عشق مرده است

چرابا ور ندارید.

.::دلم برات تنگ شده::.

tifooses.coo.ir

 

عزیزم
 میدونی چه قدر دلم برات تنگ شده؟
حرفای من اینجاست توو سینم
جایی که هر لحظه دنبالت میگرده
منتظره تا برگردی
خودتم نمیدونی چه قدر دلم برات تنگ شده
دلم میخواد این دلتنگیا و دوری زودتر تموم شه
هروقت بهت میگم بی تابتم زودتر برگرد
میگی تموم میشه عزیزم یه ذره دیگه مونده
نمیدونم این یه ذره چرا اینقدر طول میکشه
احساس میکنم توو این دوریا پیرشدم
خسته ام
خیلی خسته
حتی وقتی میایی بازم دلم برات تنگه
چون میدونم میخوایی زود بری
نمیدونم چرا سهم منی که عاشقتم چرا اینقدر از کنار تو بودن کمه
تمام لحظاتی که کنار تو هستم دلم میخواد توو آغوشت گریه کنم
اما تو نمیذاری گریه کنم
اما وقتی میری گریه هام شروع میشه
میدونم باید دوباره روزای زیادی رو دوور از تو سپری کنم
نازنینم چرا اینقد ازم دوری
قلب من خسته اس....
خیلی خسته.....

.::وقتی هستی::.

وقتی هستی آنقدر محو تماشا و در کنار تو بودن هستم  که از گذر سریع لحظات غافل می شوم
دوست دارم این لحظات کنار هم بودن را تا بی نهایت ادامه دهم...
وقتی هستی همه چیز "تو" می شود و من سراپا چشم
نمیدانی... نمیدانم.. هیچ کس نمی داند  که چه قدر عاشقت هستم
چه قدر برای کنار تو بودن پرپر میزنم
چه قدر همیشه نگرانت هستم
همیشه چشم به راهت هستم
خدایا کی این هجران را پایان میدهی؟
خدایا این عشق پاک را از ما مگیر
هر روز بر این عشق فزونی بخش و آن را شعله ور تر کن

.::من با تو چیز دیگرم ::.

tifooses.coo.ir

با تو دوباره من شدم
عاشق جان و تن شدم
با تو گل از گلم شکفت
با تو دوباره زن شدم

با تو جوانه زد همه
شاخه خشک پیکرم
از تو پر از ترانه شد
برگ سفید دفترم

با تو دوباره جون گرفت
هر چی که در من مرده بود
انگار پسم داد زندگی
هر چی امانت برده بود

با تو نگاه مات من
پر از گلهای ناز شد
گل لبان بسته ام
به شوق بوسه باز شد

با تو تمام خستگی
از تن من به در شده
درد غریبی کم کمک
مرده و بی اثر شده

با تو دوباره میرسم
به حد بی حساب زن
به اوج بخشش و غرور
به مرز عشق ناب زن

با تو درخت پر برم
با تو ز بیش بیشترم
از بهترینها بهترم

من با تو چیز دیگرم